آرشیدا خانومآرشیدا خانوم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آرشیدا قند عسل مامان

عکسسسسسس

و این دختر سرسر نورد من!!! خواب زیباترین فرشته آرشیدا وبابایی و رودخانه زیبای دز نفس! رستوران ارکیده جاده چالوس آرشیدا و ویلای اجاره ای ما در کلاردشت عسلم در جنگل عباس آباد قارچی زیبا در جنگل! اینجا عسلم تازه از خواب تازه رفته بیدار شده !!! و حال و حوصله دریا مریا نداره.!!! اینجا دیگه دختری سرحال شده و نی نیش رو هم نشونده کنارش. فدای این ژست گرفتنت بشم من. مامان به قربون خرابکاریات!! الهی من فدات بشم عروسک. وایشون هم همون آنوشای معروف شهر رنگین کمان که مثل یه خواهر مهربون بزرگتر هواتو داره و ازت مواظبت میکنه ولی از بس تکون میخوردین عکستون خیلی جالب نشد. امیدوارم تو...
25 تير 1391

سفرنامه 2

به خروجی چالوس که رسیدیم ماشین کیپ تا کیپ مونده بود یعنی آینه به آینه از کنار هم می گذشتند ما هم مستثنا نبودیم البته بابایی هرجا میدید خلوته از اون طرف حرکت میکرد و چند متری جلو میافتادیم و بعضی ها هم از راههای کناری میرفتن به امید دور زدن ترافیک که البته دوباره میومدن تو لاین اصلی و وقتی با سرعت از تو خاکی میگذشتن یه جوری به ماها نگاه میکردن که یعنی آخی تو ترافیک موندین و قیافه هاشون دیدنی بود که دوباره میخوردن به همون ترافیک ، کلی هم دعوا و بزن و بکوب تو راه داشتیم نزدیک مغازهها که رسیدیم ما از تو ماشین پیاده شدیم و میرفتیم آب معدنی و ... میخریدیم و بعد چند متر اونورتر دوباره میرسیدیم به بابایی خودش کلی کیف داشت !!!!!!!!!! تا اینکه بعد از ...
24 تير 1391

سفرنامه 1

سلام سلام به تو که عشق منی و همه دوست جونای خودم امیدوارم حال و احوالتون خوب باشه و این مدت رو به خوبی و خوشی سپری کرده باشین ، چند روز غیبت رو رفته بودم به سفر یه مسافرت سریع السیر که ناگهانی جور شد و همش رو هم عین جمبو جت طی کردیم !! دوشنبه و سه شنبه گذشته رو که بیشتر ذهنم درگیر سرماخوردگیت بود قرار بود چهارشنبه صبح با خاله اینا بریم ولی وقتی دیدیم حالت خوب نیست دلمون راضی به رفتن نبود و از اون طرف هم جون جون و مامان جون جون مرتب تذکر میدادن که اگه حال آرشیدا خوب نیست نباید از جاتون تکون بخورین!!!!!!!! داروهایی رو هم که دکتر قدیمی برات نوشته بود تاثیر چندانی نداشت و در نهایت بردیمت دکتر خودت همون دکتر اولیه اولش چون مدتی نیاورده بودیمت گ...
22 تير 1391

بیست ماهگی

آن روز که متولد شدی فرشتگان به زمین آمدند و زیباترین سرود خود را سراییدند و و به صورت همچون گلت بوسه ها زدند و اکنون به لطف هر ماه رشد و بالندگیت شکوفه ای در بهشت خدا می روید که همه از آن توست و گلهای زمینی بر تو رشک میبرند که تو خود فرشته ای از فرشتگان بارگاه الهای هستی عشق من . دختر نازنینم ، گلم ، عشقم  ،نفسم بیست ماهگی بر تو مبارک ، مبارک مبارک همه وجودم ،چشمانم ، قلبم ، روحم سالیان سال به خوشی ، سعادت و سرزندگی و خوشبختی و سربلندی زندگی کنی و همواره بدیها و بلایا ، چشم حسود و ناملایمات از وجود نازنینت دور باد آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین. دوستت دارم و برای عشقم نهایتی نیست و نمی توانم با ک...
22 تير 1391

مرخصی اجباری

سلام عزیز دلم روز شنبه عصر حالت بهتر شده بود و خرده فرمایشاتت شروع شد بابایی گفت ببریمت دکتر من گفتم نه واسه چی بهتر شده !!! فرمودین بریم دد بابایی انگار از خدا خواسته منتظر بود شما امر کنید ایشون اجرا کنن سریع آماده شد من هاج و واج گفتم کجا ؟!! گفت بریم بیرون دیگه!!!!!!! خلاصه ما لباس پوشیده آماده آرشیدا بیا لباس بپوپش نه نه بریم دد نه !! پس واسه چی گفتی بریم دد آرشیدا: البته کمی ملایمتر!!!!! با کلی ترفند لباس پوشیدی رفتیم دوری خوردیم و کمیب کنار آب موندیم اراده فرمودی بری تو آب که بابایی بغلت کرد رفتنین تا جایی که سکوهای سیمانی بودن البته منم تند تند عکس می گرفتم بعدا میذارم به بابایی میگم خوب از منم یکی بگیر میگه حالا بذار بریم تو آب الا...
12 تير 1391

امان از این مامان ...

سلام دختر گلم ، حال و احوالت خوبه؟ مماغت چاقه؟! به وظایفت خوب رسیدگی میکنی ؟ میخوام واسه اینهمه زحمتی که به خودت میدی یه حقوقی چیزی در نظر بگیرم بی اجر و مواجب نباشی! خوبه مامان راضی هستی؟!!! باز دوباره کلی از اطراتت عقب موندم و این روزها حال و احوال خوبی هم ندارم که بتونم درست واست بنویسم اما حالا که اومدم می بینم شارژ شدم و دوباره به یاد شیطنتهات لبخند به لبم میشینه ، الحق که انگیزه ای واسه امید داشتن و زندگی کردن گل مامان ، عشق من، تا روز یکشنبه گذشته رو واست نوشتم ، هفته گذشته رو کلا شبها رو خونه جون جون تلپ بودیم در راستای رئیس ذوق کنان !!!! البته به من که خیلی سخت گذشت چون مجبور بودم خیلی فشرده کارهامو انجام بدم که  اون ور هم دیر ...
10 تير 1391

برای دوستان عزیزم

سلام ! اینبار دختر گلم ازت اجازه میخواهم کمی با دوستهام حرف بزنم پس هم به تو سلام و هم به دوستان گلم سلام ، سلام نازنینها امروز اومدم اینجا بهتون بگم که شما رو مثل اعضای خانواده ام دوست دارم، امروز نمیدونید که در چه شرایطی اومدم سراغ وبم ، با چشم گریون و روحیه ای داغون ،ولی وقتی که وارد قسمت نظرات شدم و نظرات دوستانم رو خوندم ،همه چی یادم رفت نور امید به قلبم تابید اینو واقعا میگم یادم رفت برای چی ناراحت بودم خواستم بگم شما برای من خیلی عزیز و خیلی محترم هستید و بودنتون برای من بهترین مرهمه امیدارم هرجا که هستید تنتون سالم ، لبتون خندون و قلبتون از عشق و شادی لبریز باشه ، خدا رو بخاطر داشتن شما سپاسگذارم خدایا شکررررررررررررررررررررررررتتت...
7 تير 1391

لذت با تو بودن

  سلام عسل بانو خوبی؟ به نظرتون حال آدمی که یه عالمه مطلب نوشته و بعد یه آدم...... بیاد فلش پراز ویروسش رو بده تو بزنی به کیس بعد یهو کامپیوتر هنگ کنه و به هیچ صراطی مستقیم نشه و بعد مجبور شی ریستارتش کنی و تمام نوشته هات بپره چه جوریه ؟ هان شما بگید چه جوریه آخه؟ الهی که فلشش بترکه دلم خنک شه .  از همه دوستان عزیز و خواننده های خاموش بخاطر پست قبلی که غلط املایی زیاد داشت عذرخواهی میکنم و علتش قطع و وصل اینترنت و ترس از پریدن مطالب و کمی وقت و ویرایش گذاری مطالبم هست.  چهارشنبه: اون روز هوا همچنان آلوده بود و ما منتظر دستور فرماندار که همکارم تماس گرفت که فرماندار قبول نکرده تشریف بیاورید اداره،خوب البته ...
5 تير 1391

گرد و غبار سبب خیر شود، اگر خدا خواهد!!!!!!!!!!!!!

سلاممممم سلام صد تا سلام نای نینای نینای نای!!!! خوفی عزیزدلم عشق مامان ، به جان خودم نمیدونم چرا اینجوری میشه که اینهمه طول میکشه تا بیام آپ کنم البته یه دلیلش معلومه که مامان دربست بودن!! این کافی نیست آیااااااا؟!!!! حال میکنی واسه خودت هان یه دونه مامان و آرشیدا خانوم دربستتتتتتت واسه خودش مامان نه اجازه دست و صورت شستن داره نه غذا خوردن نه .... فقط باید همجوار گل باقالی بشینه و از بازی کردن باهاش لذت وافی ببره ولاغیر تازه اگه تعطیلی هم باشه و مامانی خونه باشه که دیگه نورعلی نوره، جونم برات بگه که روز شنبه پس از تشریف فرمایی از اداره اومدم دنبالت و باهم رفتیم خونه بابایی که روزکاره تا عصر نمیاد نتیجه میریم خونه و تو معمولا اونقدر خسته...
4 تير 1391
1